کمر بند سلطنت نشان نوکری من برای سرزمین است 

نادر ها بسیار امده اند و بسیار رفته اند و بسیار می ایند

اما این ایران وایرانی است که همیشه باید در سروری وبزرگی باشند

این ارزوی تمام عمرم بوده   

دل من پشت سرت کاسه ابی شد و ریخت کی شود پیش قدمهای تو اسفند شوم

مترسک به گندم گفت تو گواه باشکه مارا برای ترساندن افریده اند ولی من عاشق پرنده ای شدم که از ترس من از گرسنه گی مرد

ما رو از کودکی به جدایی عادت دادند همون موقع که رو تخته می نوشتند خوبها بدها

روی قلب کسی نوشته بود شکستنی است مواظب باشید ولی من نوشته ام شکسته است راحت باشید

افتاب گردان دنبال خورشیدمیگشت ناگهان ستاره ای چشمک زد و گل سرش پایین انداخت اری گلها خیانت نمی کنند 

به درختان جنگل گفتم شما با این همه عظمت چرا از تکه اهنی بنام تبر می ترسید؟

گفتند ما از تکه تهن سردی که در ان است نمی ترسیم

ترس ما از تکه چوبی است که از جنس خودمان است

سلام

از همه دوستام معذرت می خوام که یه مدت نبودم یه خرده خلوت کرده بودم از دنیا ی خرده فاصله گرفته بودم بازم معذرت خیلی خیلی

مدتها است نه به امدن کسی دلخوشم

و

نه از رفتن کسی دلگیر

بی کسی هم عجب عالمی دارد 

اگه یه روز یکی دستتو گرفت ودلتو لرزوند

زیاد عجله نکن

چون ی روز باهات کاری میکنه که ....

دستات بلرزه