پارسي يار
شبکه اجتماعي پارسي زبانان [نسخه آزمايشي]
شبکه اجتماعي پارسي زبانان [نسخه آزمايشي]
RSS
یک بغل فاصله
يک بغل فاصله
پيام هاي برگزيده مجله پارسي نامه اتاق پيشنهادات پارسي نامه همه‌ي پيامهاي پارسي يار
یک بغل فاصله
يک بغل فاصلهاستان البرز / كرج
پيام هاي برگزيده مجله پارسي نامه اتاق پيشنهادات پارسي نامه همه‌ي پيامهاي پارسي يار
برگزيدگان مجله در خرداد 1404
سي رتبه برگزيده بر اساس تعداد کل پيام در مجله
1 - آواي روستا
2 - « لنگرودي »
3 - *ابرار*
4 - ذره بين زنده
5 - * گل نرگس *
6 - تبسم بهار ♥
7 - قافيه باران
8 - خادمة الشهدا
9 - علي در کلبه درويشي
10 - محمد_عابديني
11 - ياسيدالکريم
12 - هما بانو
12 - * کميل *
13 - .:راشد خدايي:.
14 - *بنت فاطمه*اظهر
15 - گلهو قطعه اي ازبهشت
16 - انديشه نگار
17 - *زهرا.م
18 - مجنون الحسين ع
19 - *ميثم*
20 - ||عليرضا خان||
21 - شبستان نور
22 - * هاتف *
23 - در انتظار آفتاب
24 - «امير معظم»
25 - *قاصدك*
26 - ♥ ح. بالايي
27 - ساعت يك و نيم
27 - محمد جواد س
28 - شهريار کوچه ها
28 - مهسا خانوم
29 - ميراب عطش
30 - قلمدون
30 - *سحربانو*
+
*اهاي مذهبي ها:
اگر خدا از من خوشش نمي ايد
بگذاريد خودش به من بگويد
نه
شما
صادق هدايت *
4 نظر بعدي ...
همه 11 نظر ...
4 نظر قبلي ...
حواست باشه آخر کارت به خودکشي نکشه،با اين کتابها :) - يادداشتهاي يک مسلمان
حالا صادق هدايت يه شکري خورد! شما تکرار نکن - .:راشد خدايي:.
4 نظر بعدي ...
همه 11 نظر ...
4 نظر قبلي ...
ولي باهاش موافقم که زدم - یک بغل فاصله
بااصل مطلب موافقم...انظرالي ما قال ولا تنظر الي من قال(علي ع)...نبگريد که چه ميگويد،نه اينکه که ميگويد..برقرار باشيد اميرخان - آواي روستا
+
*خدايا.....
مردان خانه به دوش
دخترکان تن فروش
مادران سياه پوش
کاسبان دين فروش
محراب هاي فرش پوش
پدران کليه فروش
انسانهايي ادم فروش
هه را ميبيني ؟؟//
مي خواهم يک تکه اسمان کلنگي بخرم زمينت ديگر بوي زندگي نميدهد*
1 نظر ديگر ...
کلا تو کار مخالفتي ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ - یک بغل فاصله
چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ - یک بغل فاصله
1 نظر ديگر ...
هي هي خودت خواستيا - یک بغل فاصله
اوکي - یک بغل فاصله
+
*همه اموخته اند که نبايد وابسته شد, نه به کسي ونه به رابطه اي
و همه ميدانيم که اين لعنتي نشدني ترين کاري بود که اموخته ايم*
+
*روزي مرد کوري روي پله هاي ساختماني نشسته و کلاه و تابلويي را در کنار پايش قرار داده بود. روي تابلو نوشته بود: من کور هستم لطفا کمک کنيد. روزنامه نگارخلاقي از کنار او ميگذشت نگاهي به او انداخت فقط چند سکه در داخل کلاه بود. او چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون اينکه از مرد کور اجازه بگيرد تابلوي او را برداشت آن را برگرداند و اعلان ديگري روي آن نوشت و تابلو را کنار پاي او گذاشت و آنجا را ترک کرد.*
*عصر آنروز روزنامه نگار به آن محل برگشت و متوجه شد که کلاه مرد کور پر از سکه و اسکناس شده است. مرد کور از صداي قدمهاي او، خبرنگار را شناخت و خواست اگر او همان کسي است که آن تابلو را نوشته بگويد، که بر روي آن چه نوشته است؟ روزنامه نگار جواب داد: چيز خاص و مهمي نبود، من فقط نوشته شما را به شکل ديگري نوشتم و لبخندي زد و به راه خود ادامه داد.
مرد کور هيچوقت ندانست که او چه نوشته است، ولي روي تابلوي او - یک بغل فاصله
*ولي روي تابلوي او نوشته شده بود: امروز بهار است، ولي من نميتوانم آنرا ببينم.* - یک بغل فاصله
+
چه دنياي عجيبي است
همه ميگويند، حرف دلت را بزن
اما هر وقت حرف دلم را زدم، دل همه را زدم!!!
:( - «امير معظم»
+
*سلام دوستان
.
.
ازتون خواهش ميکنم براي 5 سرباز اسيري که جيش العدل گرفتشون دعا کنين
.
.
.
تهديد کردن به کشتن يک گروهبان از 5 نفر
.
.
free
iranain
soldjers*
3 نظر ديگر ...
*واقعا براتون مهم نيس؟؟؟؟؟؟* - یک بغل فاصله
ايشالا خدا سرعتر نجاشون بده!!!:'( - بارسلونا7سابق
3 نظر ديگر ...
روي اين لينک کليک کنيد و مطالعه کنين لطفا.. http://parsiyar.ir/tarkhon/Feeds/8446554/ - «امير معظم»
ما هم نفهميديم آخرش چي شد بالاخره.. - «امير معظم»
+
*من به خودم مثل يک مداد رنگي نگاه مي کنم
شايد رنگ مورد علاقه تو نباشم
اما ميدانم
روزي....
براي تکمميل نقاشي زندگيت
به من احتياج پيدا ميکني*
4 نظر بعدي ...
همه 10 نظر ...
4 نظر قبلي ...
اما ميدانم
روزي.... - «امير معظم»
زحمت ميکشي نظر ميدي لايکم کن دگ - یک بغل فاصله
4 نظر بعدي ...
همه 10 نظر ...
4 نظر قبلي ...
چه دله سنگي ايشششششششششششششش - یک بغل فاصله
اين اوليش - یک بغل فاصله
+
من بودم
تو
و يک عالمه حرف…
و ترازويي که سهم تو را از شعرهايم نشان مي داد!!!
کاش بودي و
مي فهميدي
وقت دلتنگي
يک آه
چقدر وزن دارد…
قبلا فرستاده بودمممممممممممم - ♡ رها خانم
+
*کاش مي توانستم تمام دلتنگيهايم را بر کوله بار خدا ميريختم تا با تنهائيش به کول بکشد
بدون هيچ خمي بر ابرو
اما افسوس که داده را پس نميگيرد*
+
*تقصير فاصله نيست...
هيچ پروازي مرا به تو نمي رساند
وقتي...
تو در کار گم کردن خود باشي....*
اين که ماله يه هفته پيشمه - یک بغل فاصله
+
*هر بامداد آهويي از خواب بر ميخيزد و ميداند که از تند ترين شير
بايد تندتر بدود ، وگرنه کشته خواهد شد
هر بامداد شيري از خواب بر ميخيزد و ميداند ار تند ترين آهو
بايد تند تر بدود ، وگرنه از گرسنگي خواهد مرد
فرقي ندارد آهو باشي يا شير ، آفتاب که برميآيد آماده دويدن باش . . .*
▌► | ► | ◄